|
||||||
Saturday, October 07, 2006
بی شک در طول تاریخ، داستان های کوتاه، اما عمیق و پرمعنا، تاثیرات بسیار ژرفی را بر ذهن جستجوگر انسان ها گذاشته و پدید آورنده ی رویدادهای شگفت انگیز و تغییرات نابی شده است که موجب حرکت به سوی تکامل و تعالی در زندگی بشر شده و خواهد شد. به همین خاطر قصد دارم داستان عقرب را که دارای چنین خصوصیاتی می باشد برایتان نقل کنم. « یک روز مردی عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند. او تصمیم گرفت با کشیدن انگشت خود آنرا نجات دهد. اما عقرب او را نیش زد. آن مرد باز هم سعی کرد که عقرب را از آب بیرون بیاورد، اما عقرب یکبار دیگر او را نیش زد. مرد دیگری که در آن نزدیکی بود، به او گفت که نجات دادن عقربی که او را نیش می زند را متوقف سازد. آن مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند و این طبیعت من است که عشق بورزم. چرا باید طبیعت خود را از عشق درزیدن منع کنم فقط به این دلیل که طبیعت عقرب نیش زدن است؟ عشق ورزی را متوقف مساز. لطف و مهربانی خود را دریغ مکن. حتی اگر مردم اطراف تو، نیش بزنند. » هر کدام از ما انسانها کجای این داستانیم؟ آیا اساسا چنین داستانی می تواند صحت داشته باشد و یا اگر صحت آن انکار ناپذیر باشد، داستانی از داستان های کره خاکی به شمار می آید و یا متعلق به کرات و کهکشان های دور از دسترس موجود دو پای متکبر و ناطقی است با مغزهایی سرشار از دانش و اطلاعات گوناگون که در رهگذر زمان جمجمه اش تنها در نقش طبل بزرگی است که صدایش بسیاری از گیرنده های دیگر مغزها را فقط مشغول و سردرگم می سازد و ... دیگر هیچ؟! آیا ما در دنیایی زندگی می کنیم که تنها سه نقش عامل، عقرب و ناظر (متفکر) در آن وجود دارد؟ آیا نقش هایی وجود دارد که ما آنها را درک نکرده باشیم؟ آیا دنیایی بدون وجود نقش عقرب، نقش عامل را می تواند در خود جای دهد؟ آیا دانش بدون آگاهی می تواند مفید واقع شود؟ آیا وجود آگاهی برای مفید بودن کافی است؟ و آیا صرفا مفید واقع شدن بهترین عمل است؟ و آیا... آه، انگار من هم دچار آنچه نباید شده ام، و در سیاه چاله های اطلاعات، دانش و فن آوری، گیج و مبهوت و سرگردان به دنبال سراب، پیوسته در حرکتی دایره وار می چرخم و می چرخم. هیچ کس نمی داند که آن مرد در آخر زنده ماند یا نه. گرچه، بودن یا نبودن آن مرد مهم نیست، بلکه جاودانگی آثار و اعمال اوست که حائز اهمیت است. او بود که راه را با آگاهی و اختیار، انتخاب کرده و همزمان با تفکرات متعالی، عمل می نمود و تنها، تکرار و تکرار... با سپاس فراوان از تمامی عوامل و همین طور عقرب ها که فرصت عشق ورزیدن را مهیا می کنند، و آب که موجب تغییر موقعیت عقرب می شود، و نیز آن ناظر که همواره امیدوارم همراه شود. علی زارعان
Comments:
Post a Comment
|
Ø¨Ø±ÙØ§Ù Ù ÙØ§Ù Ø¢ÙÙØ¯Ù
آرشÙÙ
September 2004
October 2004 November 2004 December 2004 February 2005 March 2005 May 2005 October 2005 March 2006 May 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 March 2007 April 2007 May 2007 September 2007
ÙØ¹Ø§ÙÛØªÙØ§Û ÙØ±ÙÙÚ¯Û
جش٠Ù
ÙØ±
Ø¬Ø´Ù Ú©Ø§Ø±ÙØ§Ù
Ù
جشÙÙØ§Ø±Ù ÙØ±Ø²Ùدا٠Ù
ÙØ±
ÙÙÙÚ©ÙØ§Ù Ù
رتبط با
جÙ
Ø¹ÙØª اÙ
اÙ
عÙÙ
ÙÙÚ¯Ù
|
|||||
|