|
||||||
Wednesday, March 09, 2005
كودك دردمندي در اتاق بي پنجره بيمارستان، بي لبخند نشسته است.حتي روزني نيست كه بوي بهار را به درون دعوت كند
نه نازكي نسيمي،نه شيرين خيالي ،همه تنهايي و تنهايي و گاهي مرگ يك هم اتاقي عروسك،شادي،تنگ بلور،سبزه و بهار هيچ كدام به اين اتاق راه ندارد. ******************************************** كودك دردمند در اتاق بي پنجره و لبخند دراز ميكشد و ملحفه را ميكشد روي سرش ، هم اتاقي تازه واردش از درد مينالد ولي او را اميدي به ناله هم نيست. پرستار بي لبخند مي آيد، آمپول را تزريق ميكند و ميرود.كودك حتي آخ نميگويد... كودك درمند در اتاق بي پنجره و بي لبخند در اين بهار ميخشكد و ميپوسد و ميميرد ******************************** نيمه شبي بهاري آرام و بيصدا پيكر فسرده و سردش را از اتاق بي پنجره ميبرند بيرون ،ملحفه را عوض ميكنند و... كودك دردمند ديگري فردا در اين اتاق بي پنجره ، بي اميد خواهد نشست تا ... راستي تو گفتي بهار يعني چه؟
Comments:
Post a Comment
|
Ø¨Ø±ÙØ§Ù Ù ÙØ§Ù Ø¢ÙÙØ¯Ù
آرشÙÙ
September 2004
October 2004 November 2004 December 2004 February 2005 March 2005 May 2005 October 2005 March 2006 May 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 March 2007 April 2007 May 2007 September 2007
ÙØ¹Ø§ÙÛØªÙØ§Û ÙØ±ÙÙÚ¯Û
جش٠Ù
ÙØ±
Ø¬Ø´Ù Ú©Ø§Ø±ÙØ§Ù
Ù
جشÙÙØ§Ø±Ù ÙØ±Ø²Ùدا٠Ù
ÙØ±
ÙÙÙÚ©ÙØ§Ù Ù
رتبط با
جÙ
Ø¹ÙØª اÙ
اÙ
عÙÙ
ÙÙÚ¯Ù
|
|||||
|